تصویر شهید عبدالمطلب جهانبخشی

اطلاعات شهید عبدالمطلب جهانبخشی

نام پدر : علی اوسط
نام مادر : هاجر
محل تولد : بوئین زهرا - خوزنین
محل شهادت : فاو
تاریخ تولد : ۱۳۴۵/۰۷/۲۰
تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۰۴
استان شهادت : بصره
شهر شهادت : فاو
وضعیت تاهل : متاهل
تعداد پسر : 2
تعداد دختر : 1
تحصیلات : پنجم ابتدائی
مزار شهید : قزوین - بوئین زهرا - خوزنین
درجه نظامی :
رشته :
سال تفحص :
عملیات :
محل کار :
بنیاد تحت پوشش :

گالری تصاویر و اسناد شهید عبدالمطلب جهانبخشی

بیوگرافی شهید عبدالمطلب جهانبخشی

جهانبخشی، عبدالمطلب: بیستم مهر ۱۳۴۵، در روستای خوزنین از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش علی‌اوسط، کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

وصایای شهید عبدالمطلب جهانبخشی

خدا را بشناسید و اگر می‌شناسید، بهتر بشناسید

بسم رب الشهداء و الصدیقین و الصالحین. درود خداوند بر پیامرانش و درود بر خمینی بت شکن (س) و سلام به شهدا و سلام به امت مسلمان و سلام به پدر[و] مادر عزیزم و بستگانم. آمده‌ایم؛ اما نه برای ماندن، بلکه برای رفتن به مانند انبیا و اولیای خداوند. شهید با خون خود بین حق و باطل او ندا سر می‌دهد که: «ای فطرت‌های پاک! به سوی خداوند بشتابید و در جهت او و برای او کار کنید. خود را فدای او کنید. بدون او هیچ چیزی نمی‌تواند مفهومی داشته باشد. تو اگر به خود بنگری ـ با چشم دل و با چشم بصیرت ـ خدا را می‌بینی.» ای حجاب‌ها و ای پرده‌ها! کنار روید که من با خدای خود پیمان بسته‌ام؛ پیمان دوستی و محبت. پیمان وفای به عهد. پیمان به نیکی. پیمان به عمل صالح و پیمان به مبارزه با بت‌های خارجی و مبارزه با رب النوع‌ها، هم‌چون صدامیان و بت‌های داخلی، هم‌چون نفی سرکشی. مبارزه‌ای تا آخر همراه با امام، که به لقاء الله پیوند خورم و به فیض اعلی بپیوندم و وجودم را از سرچشمه اش سیراب کنم، که من تشنه‌ام؛ تشنه دوست. آری! ما که باید برویم از این دنیای فانی؛ پس چه خوب که فانی در بقا شویم. من نیز این کار را کردم؛ اگر او قبول کند. (ان شاء الله) به شما ـ کسانی که وصیت من را می‌شنوید ـ سفارشی دارم و آن این که: خدا را بشناسید و اگر می‌شناسید، بهتر بشناسید. معارف دینی را خوب بیاموزید و از امام دست برندارید، که اگر دست از خداوند و دین او و رهبری که شما را به سوی خدا می‌خواند بردارید، بدانید که به ریسمان شیطان و شیاطین دست زده‌اید و نابود خواهید شد. در موقع تشییع جنازه‌ام، چشمانم را باز بگذارید که منافقان و کوردلان بدانند با آگاهی کامل این راه را انتخاب نموده و به سوی شهادت شتافته‌ام و دستانم را باز بگذارید تا دنیاپرستان و مال‌پرستان بدانند که من از مال دنیا با خود چیزی نمی‌برم. آری! همه از اوییم و به سوی او باز می‌گردیم. «ای دوست! اگر جان طلبی، جان به تو بخشم/ از جان چه عزیز است؟ بگو، آن به تو بخشم» «هر کس که با تو بود جان را چه کند/ آن را که تو را بخواهد هر دو جهان را چه کند» پدر و مادرم! به خدمت شما و برادران و خواهرانم سلام عرض می‌کنم. باری! من را حلال کنید و سلام مرا به سادات محل برسانید. از طرف بنده از اهالی محترم «خوزنین» حلالیت بطلبید. فرزندان مرا به مدرسه بفرستید، تا به مکتب اسلام آگاه شوند. باری، برادرانم و فرزندانم! راه مرا ادامه دهید، که این راه، راه خداست. پدر جان، مادر مهربانم، برادران و خواهرانم! برایم گریه نکنید، که دشمنان خوشحال می‌شوند. از خدا می‌خواهم به پدر و مادران شهدا صبر عنایت فرماید. شما هم صبر کنید و خدا را شکر کنید که در راه اسلام فدا شدم. ۳۰/۰۷/۱۳۶۳. عبدالمطلب جهانبخش